جدول جو
جدول جو

معنی بهار کار - جستجوی لغت در جدول جو

بهار کار
کشت بهاره
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بر کار
تصویر بر کار
با رونق، با رواج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باف کار
تصویر باف کار
بافنده، کسی چیزی را می بافد، مخفّف واژۀ بافنده کار، پای باف، نسّاج، حائک، جولاه، جولاهه، تننده، بافت کار
فرهنگ فارسی عمید
(دِ)
ردیف کار. در اصطلاح بنایان، خط مستقیم افقی کنار بنائی. توازی. موازات. یکباد. همباد. هم طراز. برابر. برابر یکدیگر. رجوع به باد شود
لغت نامه دهخدا
(بَ رَ / رِ کا)
آنچه در بهار کارند. در بهار تخم کاشتن
لغت نامه دهخدا
تصویری از آهار دار
تصویر آهار دار
آهار زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چهار تار
تصویر چهار تار
ربایی که دارای چهار سیم است طنبوری که چهار تار دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوار کار
تصویر سوار کار
کسی که در سواری ماهر و چابک بود
فرهنگ لغت هوشیار
زمینی که در آن خربزه و هندوانه و خیار و مانند آن کارند پالیز فالیز، کلبه ای محقر در باغ و فالیز
فرهنگ لغت هوشیار
صدای آسیاب
فرهنگ گویش مازندرانی
شخم بهاره ی زمین
فرهنگ گویش مازندرانی
فصل بهار، ایام بهار
فرهنگ گویش مازندرانی
درخت باردار، زن یا حیوان باردار، آبستن
فرهنگ گویش مازندرانی
تپه ای در چهار کیلومتری باختری جنوبی روستای محمد آبادکتول
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در حوزه ی علمده نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی جنگلی در مسیر مالرو سی سنگان به کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
برادر وار، به صورت مساوی و یکسان، در کمال عدالت و رعایت
فرهنگ گویش مازندرانی
محصولات زودرسی که اواخر بهار درو شود
فرهنگ گویش مازندرانی
مکرّراً، مکرّر، به طور مکرّر
دیکشنری اردو به فارسی